نوبت مرهم بود، به سال صفر
به گزارش مینی ست، نمی دانم مغز آدم در کودکی و نوجوانی چه ساختاری دارد که هر چه می بیند و می خواند، تا آخر عمر در کورتکسش ماندگار می گردد.
یک اشاره و تداعی کافی است تا ناگهان آدم عکسی را که سال ها پیش دیده به یاد بیاورد، نوا و موسیقی ای را پیش خود زمزمه کند و داستانی را یادآوری کند و بلافاصله ذهنش برود به آن هنگام که نخستین بار آن آنها را دیده و شنیده و خوانده است.
این موضوع را بگذارید در کنار فقر شدید محتوای دیداری و شنیداری در سال های دهه 60، زمانی که اصولا جز دو کانال چیزی برای تماشا نداشتیم و به جز دو سه مجله چیزی برای خواندن نداشتیم.
فکر کنم اول هدایت بودم که سریال لبه تاریکی از تلویزیون پخش می شد، سریال از غالب سریال های پخش شده در ان سال ها سرتر بود و موسیقی محشر اریک کلپتون بدجور آدم را شیفته می کرد.
سریال لبه تاریکی آنقدر برایم خاطره انگیز است که وقتی فیلمی با بازی مل گیبسون بر اساس همین سریال ساخته شد، نتوانستم خودم را راضی کنم و فیلم را ببینم، می ترسیدم مزه و حس و حال اوریجینال را نداشته باشد و سرخورده ام کند.
هنوز هم مرور داستان سریال، در روز بعد با همکلاسی ها یادم نمی رود، آن موقع اما به چشم ما خیلی زیبا به نظر می رسید و کریون و پندلتون هم شخصیت های دوست داشتنی ما بودند.
یادم می آید قسمت آخر سریال به دلیلی دیرتر از همواره پخش شد و خیلی اصرار کردم تا به من اجازه دادند تا دیروقت آن موقع ها! که فکر کنم تا نزدیکی نیمه شب بود، بیدار بمانم و سریال را را ببینم!
آن موقع فهم ترانه Time of the preacher با صدای ویلی نلسون که در یکی از قسمت های این سریال پخش شد، خیلی برایمان پیچیده بود، اما واژه های مرهم و سال صفر تا سال ها در ذهنمان ماند.
سال ها گذشت تا با اینترنت در پی شعر و خود ترانه بگردیم و تجدید خاطره ای بکنیم.
برای ما ایرانی ها که با نوستالژی بازی خیلی حال می کنیم، شنیدن اصل ترانه ای که در نوجوانی روزها ذهنمان را به خود مشغول نموده بود، خیلی جالب بود.
در اینجا می توانید مقاله خیلی خوبی در خصوص ترانه Time of the preacher بخوانید.
اما امروز صبح که دیدیم بایرامعلی در خصوص این ترانه نوشته، طاقت نیاوردم، DVD سریال را گذاشتم و قطعه خاطره انگیزی را که در آن شخصیت های سریال در حال صحبت در خصوص مفهوم ترانه هستند، بریدم و در یوتیوب آپلود کردم.
نوبت مرهم بود، به سال صفر
زمانی که عبرت گرفتن به کناری نهاده و کشتن شروع می گردد
نوبت مرهم بود، به سال صفر
و آن هنگام که می پنداری همه چیز به انتها رسیده، تازه اول ماجراست
منبع: یک پزشک