چهره ملال بی انتها

به گزارش مینی ست، محسن آزموده؛ هدا گابلر در زندگی هیچ کم نداشته و ندارد. زیباست، از خانواده ای نامدار آمده و همچنان پس از ازدواج به نام خانوادگی پدری اش افتخار می نماید، همسری فرهیخته و ثروتمند دارد که او را می پرستد، در آستانه میانسالگی- در قرن نوزدهم، 29 سالگی هنوز میانسالگی تلقی می شود- همچنان هواداران و ستایشگران زیادی دارد، در ویلایی باشکوه زندگی می نماید که آماده ضیافت ها و گردهم آیی های سرشار از خوشی است. خلاصه آنکه چشم اندازی سرشار از لذت پیش رو دارد. به تعبیر کی یرکگوری یک زندگی تام به لحاظ زیبایی شناختی یا حسیک (aesthetic).

چهره ملال بی انتها

اما هدا ملول است و همه این دلخوش کنک های بورژوایی حوصله اش را سر برده، حتی لوبرگ، مرد عاشق پیشه ای که پیش تر شورمندانه او را دوست داشته و هنوز هم مدعی عشق به اوست، اما شواهد نشان می دهد انگار سر به راه شده و کتاب هایی داهیانه و پیشگویانه درباره دیروز و امروز و فردای بشریت می نویسد.

هدا از گذشته ای که همسرش تسمان در آن غرق شده، می گریزد و به آینده و هر آنچه بدان فرا می خواند، علاقه ای ندارد. به همین علت است که شاهکار دست نویس لوبرگ را بی آنکه بخواند، به شعله های آتش می سپارد. هدا مثل گرترود درایر، از درد بی عشقی بی طاقت نشده، اگرچه حقارت ایلرت لوبرگ به ویژه در آن شیوه مضحک خودزنی با تپانچه، مایه دلزدگی بیشترش می گردد و بی مایگی مردی که سراسر شب به انتظارش بوده، او را بیشتر به تصمیمی که گرفته استوار می نماید.

هدا بعلاوه مثل آناکارنینای تولستوی نگران سرد شدن رابطه و خیانت کنت ورونسکی نیست، همین حالا هم می بیند که لوبرگ به رغم ظاهر پریشانش غرق در زندگی هدونیستی، تنها به این می اندیشد که برای شاهکارش از یکی الهام بگیرد و هیچ ملاحظه اخلاقی هم ندارد. هدا شاید بیشتر شبیه، اما بواری است و در جسارت و خشونت حتی بهتر است بگوییم همانند مده آست.

توصیف خودش، اما گویاتر از این همه وراجی است: همواره با خودم فکر نموده ام توی این دنیا فقط یک چیز هست که توش اندکی بد نیستم... اینکه خود را تا سر حد مرگ ملول کنم. او به تعبیر آدورنو در اخلاق صغیر، قربانی است، قربانی سرکوب شدن هنر و زیبایی در مسلخ اخلاقیات و راه و رسم زندگی خرده بورژوایی.

نمایشنامه هدا گابلر (1890) از آثار ستایش شده اوج دوران پختگی هنریک ایبسن (1906-1828 م.) نمایشنامه نویس و شاعر بزرگ نروژی است و در ردیف مهم ترین آثار او برشمرده می گردد: خانه عروسک (1879)، اشباح (1881)، دشمن مردم (1882)، مرغابی وحشی (1884) و ... نمایشنامه ای کوتاه و به ظاهر بسیار ساده، اما بحث برانگیز و جنجالی که تصویرگر یکی از مجذوب کننده ترین و مرموزترین شخصیت های تاریخ تئاتر است: هدا گابلر که او را با هملت قیاس نموده اند.

گفته می گردد بعد از شکسپیر، کار های هیچ نمایشنامه نویسی در تاریخ به مقدار نمایشنامه های ایبسن روی صحنه نرفته است. به همین قیاس آثار ایبسن از جنبه های مختلف مورد نقد و آنالیز و تحلیل قرار گرفته. یک مثال خوب کتاب ایبسن و فلسفه: جستار هایی درباره هدا گابلر است. این کتاب به تازگی به عنوان شماره یک مجموعه از چشم فلسفه از سوی نشر خوب منتشر شده است.

این مجموعه با سرویراستاری ریچارد الدریج میخواهد به ارتباط فلسفه و ادبیات بپردازد و نشر خوب غیر از ایبسن و فلسفه، ترجمه سه جلد دیگر را هم منتشر نموده است: کافکا و فلسفه، سوفکلس و فلسفه و داستایوسکی و فلسفه. اما جلد نخست یعنی ایبسن و فلسفه، مجموعه ای خواندنی از مقالات درباره نمایشنامه هدا گابلر است که کریستین یسدال، دانشیار فلسفه دانشگاه تمپل آن را ویرایش نموده. در این مجموعه شماری از اساتید فلسفه دانشگاه های اروپایی و امریکا، با تحلیل نمایشنامه هدا گابلر کوشیده اند، وجوه مختلف دنیا فکری ایبسن را از منظر فلسفی روشن سازند.

بعد از مقدمه ویراستار با عنوان فلسفه ورزی با ایبسن (ترجمه صالح نجفی و مریم تدین) سایر مقالات عبارتند از: نیست انگاری و ملال هدا گابلر (لئونارد لیسی، ترجمه مهدی نصرالله زاده)، آنجا که هدا می میرد (سوزان ال فیگن ترجمه بهزاد آقا جمالی و نسترن فتحی).

هدا گابلر و کاربرد های زیبایی (تامس استرن ترجمه صالح نجفی و جواد گنجی)، زخم های زندگی مدرن: هداگابلر در منشور آدورنو (فروده هلاند، ترجمه صالح نجفی)، زندگی ام همانند تفنگ پر بر جای مانده بود: عاملیت و نوشتار در هدا گابلر (آرنولد واینستین ترجمه مهدی حبیب زاده)، فلسفه، تئاتر و عشق: هدا گابلر ایبسن و ضیافت افلاطون (کریستین بیس ترجمه جواد گنجی)، کلمات اهدا: کار زبان در هدا گابلر (توریل مویی ترجمه مهدی حبیب زاده)، علیه تفسیر، هدا و خود اجرا گر (کریستین ای. شپرد- بار ترجمه بهزاد آقا جمالی، نسترن فتحی)، دو هفت تیر و اوراقی چند: مرد اغواپیشه کرکگور و گامبی هدا (فرد راش، ترجمه صالح نجفی) و هدا گابلر از منظری نیچه ای) کریستین یسدال، ترجمه مهدی نصرالله زاده).

در این کتاب از رهگذار قرائت های متفاوت نمایشنامه هدا گابلر، نه فقط با اندیشه های فلسفی ایبسن که با دنیا فکری اروپا در سده نوزدهم آشنا می شویم، جغرافیا و تاریخی که اندیشه ای نگران و مضطرب را بارور بود و اندیشمندانش، با تردید به خوش بینی و افق های بی نهایت باز کلاسیک های عصر روشنگری می نگریستند و چشم به راه قرنی تازه بودند، قرن انقلاب ها و جنگ های بزرگ و سیطره سرمایه و لاجرم ملالی بی انتها.

منبع: فرارو
انتشار: 24 دی 1400 بروزرسانی: 24 دی 1400 گردآورنده: miniset.ir شناسه مطلب: 1881

به "چهره ملال بی انتها" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چهره ملال بی انتها"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید