چرا کمال گرایی، آدم را بیچاره می نماید؟
به گزارش مینی ست، کمال گرایی یا همان چیزی که در علمِ روان شناسی به آن اختلالِ شخصیتِ وسواسی-جبری (اُسی پی دی) گفته می گردد، در زمره اختلالاتِ سلامتِ روانی قرار می گیرد.
با ما همراه باشید و درباره وبلاگ ساعت اینترنتی بیشتر بدانید.
اگر واژه کمال گرایی را در گوگل جستجو کنید، احتمالاً به این عناوینِ خبری می رسید: دانشجویانِ کمال گرا نمرات بهتری می گیرند، اما به چه قیمتی؟، چرا مشاغل باید در سال 2020 کمال گرایی را طرد نمایند؟ و چرا تغییر کمال گرایی تا این حد سخت است؟
کمال گرایی به عنوانِ یک شرایطِ ذهنی همواره محلِ بحث های علمی بوده است. بسیاری از سلبریتی ها اخیراً از کمال گرایی و فشاری که کوشش برای بی نقص بودن به آن ها وارد می نماید، شکایت نموده اند. اعتقاد به کمال گرایی به این معنی است که شما هر قدر هم کوشش می کنید تا بهترینِ خود را عرضه کنید باز هم فکر می کنید می توانستید بهتر عمل کنید؛ بنابراین هرگز از خود رضایت ندارید.
کمال گرایی یا همان چیزی که در علمِ روان شناسی به آن اختلالِ شخصیتِ وسواسی-جبری (اُسی پی دی) گفته می گردد، در زمره اختلالاتِ سلامتِ روانی قرار می گیرد.
کسانی که از شکل های افراطیِ این اختلال رنج می برند، همواره نگرانِ این هستند که چیز ها از نظمِ معمولِ خود خارج گردد و کنترلی بر امور نداشته باشند؛ آن ها به جزئیات توجه زیادی نشان می دهند. این مشکل ممکن است با سایر اختلالات از مسائلِ تغذیه ای تا وسواسِ فکری و عملی (اُ سی دی)، اضطراب، افسردگی و افکارِ خودکشی همراه گردد.
مطالعه ای که در سال 2018 در کانادا، آمریکا و انگلستان صورت گرفته است، نشان می دهد این اختلال بسیار شایع شده است. این تحقیق که توماس کوران، روانشناسی اجتماعی و شخصیت در دانشگاه بَث، انجام داده است، نشان می دهد از سال 1989 تعداد افرادی که تصور می نمایند برای دریافتِ تأیید دیگران باید مطلوب ترین نسخه خود را عرضه نمایند، 33 درصد افزایش داشته است.
اما در چه نقطه ای کمال گرایی از یک فضیلت اخلاقی به یک معضل تبدیل می گردد؟
کریس وارد، نویسنده کتابِ کمتر کامل، بیشتر شاد می گوید، پاسخ به این پرسش در پاسخ به پرسشی دیگری نهفته است که می گوید: علت کمال گرایی چیست؟
او در کتابش شرح می دهد که اعتماد به نفسِ پایین مرزِ باریکی است که کمال گرایی را از یک فضیلت به یک معضل تبدیل می نماید: کوشش برای دستیابی به کمال برای آنکه فرد از سفر خود لذتِ بیشتری ببرد یا به پاداش برسد، بسیار خوب است؛ اما کوشش برای رسیدن به کمال برای اینکه فرد به دیگران اثبات کند از همه بهتر است، مرز بین فضیلت و معضل است.
او در کتاب خود نشان می دهد که تحمیلِ استاندارد های غیرممکن به خود در طولِ زندگی تا چه حد می تواند هزینه شخصی داشته باشد؛ و علاوه بر آن تا چه حد می تواند روی زندگیِ اطرافیانِ فردِ کمال گرا اثر منفی بگذارد.
رازهایی برای این که زندگی خود را تغییر دهید!
آشنایی با انواع اختلال شخصیت و درمان آن
تمایل بی انتها ذهن برای عقب انداختن کار ها از کجا می آید؟
وسواس و راه های درمان
او می گوید: من به یک والد یا همسرِ سمی، کنترلگر، مطالبه گر، نامطبوع و همواره حق به جانب تبدیل شده بودم.اما ادامه می دهد که در درون احساسِ تنهایی، فهمیده نشدن و اضطراب می کردم. من فکر می کردم که همه چیز باید درست اجرا و انجام گردد و همواره اضطراب داشتم که مبادا هر زمانی اشتباهی رخ دهد.
کمال گرایان همانقدر که به دیگران سخت می گیرند، به خودشان هم سخت می گیرند.
وارد شرح می دهد که این ویژگیِ شخصیتی در دورانِ کودکی شکل می گیرد که یا پاسخی است به احساسِ به اندازه کافی خوب نبودن که معمولاً ناشی از داشتنِ والدینِ کمال گراست یا پاسخی است به موقعیتی که از کنترلِ کودک خارج است؛ مانند طلاق یا مرگ.
کَری کوپر، استاد روان شناسیِ سازمانی و بهداشت در دانشگاه منچستر، می گوید: بچه ها به خصوص بعد از طلاقِ والدین بسیار آسیب پذیر می شوند، زیرا کوشش می نمایند شرایطِ محیط را به حالتِ ثبات درآورند.
او همچنین می گوید: زنانی که به مشاغلِ تحتِ سلطه مردان وارد می شوند معمولاً کمال گرایی از خود بروز می دهند، زیرا احساس می نمایند باید به رؤسای مرد نشان دهند از عهده کار ها برمی آیند.
پروفسور کوپر می گوید: یکی دیگر از عواملِ بروزِ کمال گرایی، رسانه های اجتماعی است. کمال گرایی به نسلِ استفاده نمایندگان از رسانه های اجتماعی، فضا هایی که در آن هر کسی خودش را در کامل ترین شکل عرضه می نماید: بهترین سبکِ زندگی، بهترین ظاهر، بهترین زندگیِ اجتماعی، مرتبط است.
زندگی با فردِ اُسی پی دی از بیرون بسیار کامل و بی نقص است. این همان احساسی است که این افراد دوست دارند به دیگران بدهند. حسِ بی نقص و کامل بودن. از بیرون به نظر می رسد که آن ها نمونه واقعیِ یک همسر، والد، دوست و به خصوص یک همکار هستند. آن ها کلی پاداش و افتخار و ترفیع رتبه در کارنامه های خود دارند که می تواند نمونه بودنِ آن ها را اثبات کند. اما زندگی در کنارِ اُسی پی دی ها یک کابوس است.
وارد می گوید: همه روابط من از رابطه های کاری تا رابطه با فرزندان و همسرم در نتیجه کمال گرایی ویران شد. من مدام با فرزندانم درباره چیز های کم اهمیت بحث می کردم - مثل اینکه رأسِ ساعت در خانه باشند یا فلان جا را تمیز نمایند.
وارد می گوید رهایی از این اختلال احتیاجمند شناسایی آن است. باید بدانیم این بیماری چیست، چه ابعادی دارد و چگونه زندگی ما را تحتِ تأثیر قرار می دهد.
آگهی های بازرگانی با استفاده از کلمات بهترین، کامل ترین، بی نقص و موارد مشابه بچه ها ما را به سمتِ کمال گرایی و کمال طلبی سوق می دهند. گاهی باید چشمانِ خود را به روی خرابکاری های فرزندانمان ببندیم. باید قوانینِ خشک و بی انعطاف را کنار بگذاریم و از اینکه مدام ایراد بگیریم و کوشش کنیم همه چیز در عالی ترین شکلِ خود اجرا گردد، دست برداریم.
وارد می گوید، درسی که او از زندگی آموخته این است که وقت گذراندن با افرادی که عاشقشان هستیم بسیار مهمتر از کمال گرایی است. من این درس را دیر آموختم - من میلیون ها ساعت از زندگی را صرفِ رسیدن به چیز هایی کردم که وجودِ خارجی نداشتند.
ویژگی های شخصیتیِ افرادِ مبتلا به اختلالِ شخصیتیِ وسواسی-جبری که بنیادِ بین المللیِ وسواسِ فکری و عملی (او سی دی) آن را تهیه نموده است:
پای بندیِ سفت و سخت به قوانین و مقررات.
احساسِ جبر و فشار برای رعایتِ حداکثریِ نظم.
نداشتنِ تمایل یا اشتیاق برای سپردنِ وظایف و مسئولیت ها به دیگران.
احساسِ برخورداری از حسِ پارسایی در زمینه دانستنِ بهترین روشِ انجام کارها
گمان می نمایند یک راه درست برای انجام کار ها وجود دارد و این راه درست را آن ها می دانند.
شانه های اختلالِ شخصیتیِ وسواسی-جبری:
خود را به شکلی افراطی وقفِ کار می نمایند به طوریکه سایر فعالیت های مربوط به خانواده و اجتماع مختل می گردد.
به تهیه فهرست، عمل کردن بر اساسِ فهرست و انجام امور بر اساسِ جزئیات مقید هستند.
دارای حسِ کمال گرایی مفرط هستند که مانعی برای به انتها بردنِ وظایف است.
پای بندیِ سفت و سخت به قوانینِ اخلاقی دارند.
اشتیاقی ندارند به دیگران مسئولیتی واگذار نمایند مگرآنکه مطمئن باشند، کار ها به همان کیفیتی که خودشان انجام می دهند، انجام گردد.
فاقدِ بخشندگی و دست و دلبازی هستند؛ بی دلیل بسیار خسیس اند.
روحیه جمع آوری دارند؛ همه چیز را نگه می دارند.
احتیاجی نیست فردی تمامِ این نشانه ها را با هم داشته باشد تا معین گردد دارای اختلالِ شخصیتیِ وسواسی-اجباری است.
تفاوتِ اختلالِ شخصیتیِ وسواسی-اجباری با وسواسِ فکری و عملی چیست؟
اولی اُسی پی دی و دومی اُ سی دی است. تفاوت هایی بین این دو حالت وجود دارد که شامل موارد زیر است:
افرادی که وسواس فکری و عملی دارند، به شرایط خود واقف اند. به این معنی که می دادند افکارِ غیرمنطقی و بی دلیل دارند. اما افرادی که از اُ سی پی دی رنج می برند فکر می نمایند همواره حق با آن هاست و معمولاً با قوانینِ خود-تنظیم شونده شان راحت هستند.
افکار، رفتار ها و ترس از پیامد ها که معمولاً در اُ سی دی ها رایج است، ربطی به نگرانی های زندگیِ واقعی ندارد؛ اما افرادِ اُ سی پی دی روی دنبال کردنِ فرایند های تثبیت شده ای که مربوط به انجامِ فعالیت های روزمره زندگی است، تمرکز نموده باشند.
اُ سی دی در ابعادِ مختلفِ زندگی فرد شامل کار، زندگی اجتماعی و خانوادگی او اختلال ایجاد می نماید. اُ سی پی دی در روابطِ بین فردی اختلال ایجاد می نماید، اما عملکرد های مربوطِ به شغلِ فرد را بهبود می بخشد. یعنی اُسی دی ها علاوه بر روابطِ خانوادگی و اجتماعی، در شغلشان هم دچار مشکل و مسئله می گردد، اما اُ سی پی دی ها در روابطِ بین فردی دچار مشکل می شوند؛ درحالیکه در شغلشان پیشرفت زیادی پیدا می نمایند.
خودِ شغل فی نفسه برای اُسی پی دی ها مشکل ساز نیست، اما اُ سی پی دی ها ممکن است با همکارانِ خود یا حتی با مدیرعاملِ خود دچار مشکل شوند.
اُسی پی دی ها اعتقاد ندارند که احتیاج به درمان دارند. آن ها باور دارند اگر همه افراد از قوانینِ سختِ آن ها پیروی نمایند، چیز ها به درستی انجام خواهد شد. آن ها زمانی به دنبالِ درمان می فرایند که شغل یا روابطِ شخصی شان دچار بحران می گردد. اما اُسی دی ها احساس می نمایند افکار و رفتارشان خودشان را شکنجه می گردد و بسیار بیشتر از اُسی پی دی ها نسبت به مطالباتِ غیرمنطقیِ خود واقف اند. آن ها اغلب نسبت به شرایط خود دچار عذابِ وجدان هستند.
اعضای خانواده افرادِ اُسی پی دی اغلب احساس می نمایند که مدام از آن ها انتقاد می گردد و تحتِ کنترلِ شدیدِ این افراد هستند. زندگی کردن تحتِ قوانینِ سختگیرانه اُ سی پی دی ها بسیار کلافه نماینده و ناراحت نماینده است و اغلب به مشاجره و بحث می انجامد.
درمان های در دسترس برای اُسی پی دی
روان کاوی: رفتار درمانیِ شناختی (سی بی تی) و تکنیک هایی که بصیرت و بینش فرد را ارتقاء می دهد (برای مثال روان درمانیِ پویشی) می تواند به بعضی یاری کند. هدف از این نوع درمان کم کردنِ شدتِ سختی و بی انعطافیِ انتظارات و یاد دریافتِ ارزش های مربوط به روابطِ نزدیک، تفریح و لذت بردن به جای تأکید بر کار و فراوری و بهره وری است.
دارو- درمانی: بعضی مهارنماینده های گزینشیِ سروتونین در کنارِ روان درمانی می تواند به بیماران یاری کند تا کمتر به جزئیات توجه نمایند.
آرام سازی: تکنیک های خاص آرام سازی و تنفس می تواند به آن ها یاری کند.
منابع: Iocdf.org &Daily Mail
ترجمه: سایت خبرنگاران
منبع: فرادید